۱-خطر های خارجی
قانون ساربنز اکسلی اعلام می کنه که زنجیره های تأمین ذاتاً پر از خطر هستن. اون ها جنسا رو از راه یه سری سازمان های دارای عملیاتها، اهداف، فرهنگ ها و ساختارهای جور واجور که در سرتاسر دنیا پراکنده شده ان و در شرایط بسیار جور واجور کار می کنن انتقال میدن. اون ها از ناپایداری منطقه ای، مناطق جنگی، تغییر سیاست های دولت، روش های تجاری جدید، آب و هوای نامساعد و هر مشکل دیگری که شما می تونید تصور کنین می گذرند. وقتی که شما مسواکی از سوپرمارکت می خرید، اون ممکنه راه سختی رو از چاه های نفت مناطق دورافتاده مدار قطب شمالی یا مناطق پریشون خاورمیانه طی کرده باشه (واترز، ۲۰۰۷: ۷).
وقتی که ما از خطاهایی در زنجیره تأمین باخبر می شیم، اون معمولاً اثرات خیره کننده خطر های خارجی مثل زمین لرزه سال ۱۹۹۵ در کوبه، زمین لرزه سال ۱۹۹۹ در تایوان، سونامی سال ۲۰۰۴ در اقیانوس هند، یا طوفان کاترینا در نیوارلینز در سال ۲۰۰۵ه. یقیناً هر کدوم از این ها یه اتفاق منحصره- اما وقتی که شما همه این حوادث منحصر رو به هم ربط می بدید، اون ها یه نمونه خطر خارجی الان رو شکل میدن. ما می تونیم این موضوع رو با زمین لرزه ای که به شهر کوبه ژاپن آسیب رساند توضیح بدیم. این زمین لرزه به خاطر مقدار خسارت و به خاطر نگرانی هایی درباره بخش مهمی از صنعت الکترونیک دنیا بسیار گزارش شده. این زمین لرزه بسیار شدید بود و شدت اون ۶٫۹ ریشتر ثبت شد، اما ما هیچوقت درباره ۱۱۰۰ زمین لرزه دیگه با همین شدت که هرساله در سرتاسر دنیا اتفاق افتاده چیزی نمی شنویم. با وجود تقریباً سه زمین لرزه شدید در روز، به احتمال زیاد به نظر می رسد که یکی از اون ها ممکنه بر بخشی از یه زنجیره تأمین اثر گذارد(واترز، ۲۰۰۷: ۸).
ویژگی اصلی خطر های خارجی اینه که اون ها خارج از کنترل مدیران هستن. پس مدیران نمی تونن این خطر رو تغییر بدن، اما اون ها می تونن عملیات هایی رو طراحی کنن که تو یه محیط پر خطر تا حد ممکن به طور کارامد عمل کنن. واسه نمونه، خطر همیشگی وجود تند بادها در ساحل جنوبی-غربی آمریکا هست. مدیران نمی تونن این خطر رو تغییر بدن، اما اون ها می تونن عملیات هایی رو واسه کاهش تأثیراتش با داشتن ساختمون های محکم، محدود کردن در طول فصل طوفان یا فقط جا به جایی مکان به ناحیه دیگه طراحی کنن(واترز، ۲۰۰۷: ۸).
۲- خطر های داخلی
معمولاً خطرهای داخلی کم اهمیت تر هستن، اما از نظر تأثیراتشان گستردهتر می باشن. این خطرها واسه عملیات هایی می باشن که مدیران می تونن کنترل کنن مثل تأخیرها و خرابی ها و روش های قدیمی واسه مقابله با اون ها وجود دارن. واسه نمونه، خطرهای به وجود اومده توسط تأمین کننده می تونن با چندین منبع از بین روند، و وقتی که مشکلاتی واسه یه تأمین کننده رخ میدن، آسونه تا سفارش رو به تأمین کننده دیگری تحویل بدیم. همین طور، خطرهای گردش کالا با نگه داشتن سهام در سرتاسر زنجیره تأمین واسه نگهداشتن گردش ها از متغیرهای غیرمنتظره کاهش می پیدا کنن(واترز، ۲۰۰۷: ۸).
به کار گیری خطرها واسه کاهش اثرات خطر یه الگوی عادی رو نشون می دهد که مدیران باید اهداف و خطر های رقابتی شون رو متعادل کنن. سهام ها گران هستن و انگیزه های آشکاری واسه کاهش یا حتی حذف اون ها وجود دارن. به خاطر این به نظر می رسد باید تعادلی بین سهام بالاتر( که خطر مشکل کم، اما هزینه های بالا دارن) و سهام کم ( که خطر مشکل بالا ، اما هزینه های کم دارن) وجود داشته باشه. اما یه بررسی دقیق تر بقیه خطر های مربوط به سهام بیشتر- مثل کهنگی، نابودی، پول مصادره شده، درخواست نامشخص آینده، خسارت در طول کمبود و چیزای دیگه ای به جز اینا رو شناسایی می کنه. پس سهام بیشتر بعضی خطر ها رو افزایش می دهد در حالی که یه سری های دیگه رو کاهش می دهد، و مدیران مشکل پیچیده تر توازن نوعای جورواجور خطر ها و هزینه های وابسته به اون رو دارن(واترز، ۲۰۰۷: ۸).
۲-۴-۳- مدیریت خطر زنجیره تامین
مدیریت خطر موثر می تونه واسه سهامداران جور واجور یه شرکت مهم باشه. پیروی از دستورالعمل های مناسب و سیاست های اداره امور شرکت ها می تونن به کاهش یا نابود کردن موقعیت های بحرانی کمک کنن. مدیریت خطر شامل شناسایی خطر های عملیاتی و ایجاد روش های کاهش خطر واسه حفظ کارکرد عملیاتی می باشه. علاوه بر در نظر گرفتن مدیریت خطر زنجیره تأمین از یه دیدگاه عملیاتی، هم اینکه خوبه تا مدیریت خطر زنجیره تأمین رو از یه بُعد راهبردی در نظر گیریم. ایجاد سیاست های درست اداره امور شرکت ها واسه مقابله با مسائل پیشرفت پایدار و منابع یابی اخلاقی، منتهی به اعتبار بهتر شرکت ها می شن و هم اینکه به مدیریت خطر کمک می کنن(زیدسین و ریچه، ۲۰۰۹). رایس و کانیاتو (۲۰۰۳) گزارش میدن که بیشتر شرکت ها برنامه های آزمایش خطر جور واجور و پیشرفته ای دارن که به صورت زیر می باشن:
۱- شناسایی نوعای جورواجور خطر؛
۲- برآورد احتمال وقوع هر نوع مشکل مهم؛
۳- آزمایش زیان احتمالی به دلیل یه مشکل مهم؛
۴- شناسایی روش هدف دارهایی واسه کاهش خطر (رایس و کنیاتو، ۲۰۰۳: ۲۷).
ً با در نظر گرفتن خطر ها در زنجیره تأمین، رایس و کانیاتو (۲۰۰۳) گفتن که یه برنامه آزمایش خطر زنجیره تأمین یه شرکت رو تحریک می کنه تا طرح های اتفاق احتمالی رو ایجاد کنه که بدین وسیله هم اینکه می تونن واسه برآوردن مقتضیات قانونی خاص مثل قانون ساربنز-اکسلی سال ۲۰۰۲ و کانتراک به کار روند. تحقیقات در این مورد اولً بر طرف تأمین کننده تمرکز کرده. اسپکمن و دیویس (۲۰۰۴) پیشنهاد کرده ان که وابستگی دوطرفه، خطر رو در زنجیره تأمین انتقال می دهد، اما این ها می تونن مدیریت شن(اسپکمن و دیویس، ۲۰۰۴: ۴۳۱) . زیدیسین و همکارانش (۲۰۰۰) و زیدیسین (۲۰۰۳) پیشنهاداتی واسه به کمترین حد ممکن رسوندن خطر ارائه دادن:
۱- انتقال تأمین ذخیره و بهبود مدیریت موجودی کالا
۲- به کار گیری منابع تأمین جانشین
۳- به کار گیری قرارداده هایی واسه مدیریت نوسانات قیمت؛
۴- ابتکارات کیفیتی.
این پیشنهادات، تحقیقات انجام شده به وسیله اسملتزر و سیفرد (۱۹۹۸) رو تقویت می کنه که نتیجه گرفتن که خطر های مربوط به مجموعه ضعیفی از تأمین کنندگان می تونن با ایجاد برنامه های ارسال گواهی نامه کیفیت و نظارت تأمین کنندگان واسه تضمین این موضوع که اون ها از استانداردهای اجبار شده پیروی می کنن کم بشن. لی و وهانگ (۲۰۰۳) مدلی رو واسه نشون دادن اینکه چیجوری شرکتها می تونن موجودی کالا رو به دلیل زمان بازرسی کمتر کم کنن رو طراحی کردن. بُعد دیگه این تحقیقات انجام شده دور و بر به کمترین حد ممکن رسوندن خطر های وابسته به تأمین کننده، به تعداد تأمین کنندگان مربوط می باشه. یوسی شفی (۲۰۰۱) و کلیندورفر و ساد (۲۰۰۵) به کار گیری چندین تأمین کننده رو به عنوان راهی واسه کاهش خطرهای ویژۀ زنجیره تأمین پیشنهاد دادن. از شروع قرن گذشته، شرکتها به طور رو به رشد اهمیت برنامه های آزمایش خطر رو تایید کردن و از راه های جور واجور، و وسعت ای از مدل های کمی رسمی تا طرح های کیفیتی غیررسمی واسه آزمایش خطرهای زنجیره تأمین استفاده می کنن. بعضی از توانا سازه ها واسه مدیریت بهتر خطر زنجیره تأمین شامل تولید ناب، شش سیگما و فلسفه چابکی می باشن( کریستوفر و راترفورد، ۲۰۰۴). طبق تحقیقات نرمن و جانسون (۲۰۰۴)، مراحل پروسه مدیریت خطر می تونن از شناسایی/موشکافی (یا برآورد) خطر از راه آزمایش ( یا امتحان ) خطر به روش های جور واجور مدیریت خطر متفاوت باشن(نرمن و جانسون، ۲۰۰۴: ۴۴۲) . جوتنر و همکارانش (۲۰۰۳) پیشنهاد دادن که مدیریت خطر زنجیره تأمین، پروسه شناسایی و مدیریت خطر ها در زنجیره تأمین از راه یه راه و روش هماهنگ در بین اعضای زنجیره تأمین به خاطر رسیدن به اهداف زنجیره تأمینه (جوتنر، پک و کریستوفر ، ۲۰۰۳: ۱۹۹).
۲-۵- مدلهای تصمیم گیری چند معیاره
در این دسته از فنون دو یا چند ملاک یا شاخص به طور همزمان واسه انتخاب تصمیم مورد توجه قرار میگیرند . مدلهای MCDM به دو دسته تقسیم میشن.
الف) مدلهای تصمیم گیری چند هدفه (MODM)
ب) مدلهای تصمیم گیری چند شاخصه (MADM)
۲-۵-۱- مدلهای تصمیم گیری چند هدفه
همونطور که از نام این مدلها برمیآید، در این نوع مدلهای تصمیم گیری چندین هدف به طور همزمان جهت بهینه شدن، مورد نظر قرار میگیرد. اندازه امتحان واسه هر هدف ممکنه با اندازه امتحان واسه بقیه اهداف فرق داشته باشه. مثلا یه هدف بیشترین حد کردن سوده که طبق واحد پول امتحان میشه و هدف دیگه دست کم به کار گیری ساعات نیروی کار که طبق ساعت امتحان میشه. از طرفی دیگه این اهداف در بعضی موارد در اختلاف با همدیگه هستن و تو یه جهت حرکت نمیکنن. مثلا تصمیمگیرنده از یه طرف تمایل داره رضایت کارکنان رو زیاد کنه و از طرف دیگه میخواهد هزینه های حقوق و دستمزد رو دست کم کنه. کاراترین فوت وفن در این مورد برنامه ریزی آرمانیه که اولین بار به وسیله “چارنز و کوپر ” ارائه شد. مدل عمومی ریاضی تصمیم گیری چند هدفه به صورت زیره: (مومنی, ۱۳۸۷)
واسه به دست آوردن جزییات بیشتر و جستجو در بین هزاران پایان نامه
در موضوعات جور واجور و دانلود متن کامل اونا
با فرمت ورد به سایت zusa.ir مراجعه کنین
رابطه ۲-۱ |
رابطه ۲-۲ |
هوانگ و یون(۱۹۹۵) تصمیم گیری چند شاخصه رو اینجور تعریف کردهان “تصمیم گیری چند شاخصه به تصمیمات ترجیحی (مثل ارزشیابی، اولویتبندی و انتخاب) از بین گزینههای موجود دستهبندی شده به وسیله شاخصهای چندگانه ( و معمولاً مخالف) گفته میشه.فرق مدلهای چندشاخصه با چندهدفه در اینه که مدلهای چندهدفه واسه طراحی بهترین گزینه براساس مجموعه مخالف به کار میرود، در حالی که مدلهای چندشاخصه واسه انتخاب گزینه برتر به کار میروند.
تصمیم گیری چند معیاره به عنوان یه علم دارای مفاهیم، رویکردها و متدهای خاص خوده و به تصمیم گیرنده در شناسائی، توصیف و آزمایش گزینهها کمک کرده تا گزینهها رو رتبه بندی،گروهبندی و یا انتخاب کنه. تصمیم گیری چندشاخصه در اول در سال ۱۹۵۷ به وسیله چرچمن ،اکاف و آرنوف مطرح شد. هدف تصمیم گیری چند شاخصه ارائه کمک و راهنمائی به تصمیمگیرندگان در دسترسی به مطلوبترین جواب واسه مسائله.
[۱] Waters
[۲] Henrigez & singal
[۳] sarbanes-Oxley
[۴] George and Ritchie
[۵] Rice and Caniato
[۶] sarbanes-Oxley
[۷] Contrac
[۸] Spekman and Davis
[۹] Smeltezer & siferd
[۱۰] Lee and Whang
[۱۱] Both Sheffi
[۱۲] Kleindorfer and Saad
[۱۳] Christopher and Rutherford
[۱۴] Norrman and Jansson
[۱۵] Juttner and peck and Christopher
[۱۶] Hwang & Yoon
[۱۷] Churchman
[۱۸] Ackoff
[۱۹] Arnoff