مقاله رایگان درمورد کسب و کار، توسعه بازار، تحمل ابهام

برنز و استاکر(1967) در جواب این سؤال که تحت چه شرایطی به کارگیری ساختار ارگانیک بر ساختار مکانیکی ارجحیت دارد معتقدند که ارجحیت یک ساختار بر ساختار دیگر بستگی به موقعیت دارد، همچون:
1. هر قدر که افراد در سازمان از تواناییهای فکری و ذهنی بیشتری برخوردار باشند به همان اندازه ساختار ارگانیک مناسبتر خواهد بود.
2. هر قدر محیطی که سازمان درآن واقع شده است دچار تغییرات بیشتر و سریعتر باشد به همان اندازه به اهمیت انعطافپذیری در ساختار ارگانیک افزوده میشود.
2-3- تئوریهای اقتضایی طراحی سازمان
رویکرد اقتضایی ساختاری در دهه 60 میلادی گسترش مییابد و در دهه 70 در حوزه تئوری سازمانی غالب میشود. مفروضه اصلی تئوری اقتضایی، که بخشی از سنت کارکردگرایان است، این است که بهمنظور اینکه سازمان بقا یابد مولفهها و اجزاء ساختاری سازمان باید با هم متحد و یکپارچه باشند. بنابراین، برای اینکه انسجام حفظ شود تغییر در یک جزء ساختاری باید با تغییرات متناسب در اجزاء دیگر همراه گردد. بهعلاوه، نظریهپردازان اقتضایی بحث میکنند که عملکرد به تطابق بین ویژگیهای موقعیتی گوناگون(همچون فنآوری، محیط، اندازه و قدمت) و ویژگیهای ساختاری وابسته است (خاندوالا، 1973؛ لارنس و لورش، 1969، پاق، هیکسون، هینینگز و ترنر، 1971). نظریهپردازان اقتضایی بطور صریح گذر از یک مجموعه ویژگیهای سازمانی به دیگر ویژگیهای سازمانی را مورد بحث قرار نمیدهند، آنها بیان میکنند که مدیران، بعنوان تصمیمگیرندگان منطقی، مسئول اصلاح ویژگیهای سازمان به منظور سازگار کردن آن با محیط هستند.
با آغاز دهه 60 میلادی، ابتدا در بریتانیا با مطالعات برنز و استالکر(1961) و وودوارد(1965) و سپس در ایالات متحده با آثار تامپسون(1967) و لارنس و لورش(1969)، محققان یک رویکرد موقعیتی و اقتضایی به انطباق سازمانی را توسعه میدهند.آنان با در نظر گرفتن سازمان بهعنوان سیستم باز، رشد و بقا سازمان را در اتخاذ ساختاری میدانند که متناسب با محیط است. طبق نظر آنان، هیچ توالی و ترتیب درونسازمانی مشخصی برای تغییر وجود ندارد، بلکه گزینههای پیش روی مدیریت همچنان بهوسیله ضرورتها و الزامات محیطی و موقعیتی محدود میشود.
در این رویکرد، سازمان بهعنوان یک سیستم یکپاچه در نظر گرفته میشود که با محیط در تعامل است، واینکه ابزاری در دست مدیران عقلانی است. در اکثر مطالعات، سازمان برحسب متغیرهای کلان ساختاری (همچون تمرکز، رسمیت و استاندارسازی) و ویژگیهای کلان سازمانی (همچون مقیاس یا بزرگی، کارکرد یا فعالیتها و سیستمها) توصیف میشود (لارنس و لورش، 1969؛ پاگ و همکاران، 1971). نقش محیط برجسته و تاثیرگذار است؛ و عمدتا بعنوان محیط وظیفهای تعریف میشود که سازمانهای متنوع و گوناگون همچون تامینکنندگان، مشتریان، رقبا و گروههای تنظیمکننده را شامل میشود، و برای سازمان اهمیت دارند (تامپسون، 1967، صص 27-28). در اکثر مطالعات، محیط برحسب سطوح عدم قطعیت (یعنی درجه پیشبینیپذیری)، ثبات (یعنی فراوانی و آهنگ تغییر)، پیچیدگی (یعنی درجه ناهمگنی و تعامل) و یا تهدید (برای مثال درجه رقابت) سنجیده میشود (برنز و استالکر، 1961؛ خاندالا، 1973؛ لارنس و لورش، 1969).
مطالعات اقتضایی، صرفنظر از چند مطالعه موردی عمیق (برنز و استالکر، 1961؛ لارنس و لورش، 1969)، برای یافتن تعیینکنندههای بافتی یا زمینهای انواع گوناگون ساختارها از تحلیلهای مقطعی استفاده میکند. برای مثال، برنز و استالکر نشان میدهند که محیط باثبات به ساختار بوروکراتیک متمرکز نیاز دارد (سیستم مکانیکی مدیریت)، در حالیکه شرایط متلاطم و پرآشوب نیازمند ساختار نامتمرکز و منعطف است (سیستم ارگانیک مدیریت)؛ مطالعات موردی پیشرو مانند مطالعات فوق بذر شمار وسیعی از مطالعات کمی مرتبط را میافشاند (دونالدسون، 1996).
بنابراین، انواع تغییر بحث شده در رویکرد اقتضایی عمدتاً پاسخی ساختاری به شرایط خاص میباشند. همچنانکه قبلاً ذکر شد، مطالعه سیستماتیک فرآیند تغییر به خودی خود بخشی از تئوری اقتضایی نیست، بلکه مفروضه پشت این مطالعات آن بود که ” مدیران سازمانی متفکران استراتژیکی هستند که میتوانند بهطور منطقی برنامهریزی کنند و تغییرات افزایشدهنده عملکرد را هدایت نمایند” (هیرش و لانسبوری، 1997). واضح است که طبق نتایج برگرفته از این مطالعات، نقش مدیریت عبارتست از واکنش دادن به محیط از طریق تنظیم مداوم و تدریجی طرح سازمان (لارنس و لورش، 1969). هر چند فرآیند تغییر سازمانی یک فرآیند عمدی درک میشود، اما فرآیند انطباق تدریجی، محدود و واکنشی است.
در ذیل چهار متغیر مشهور اقتضایی که رابینز بیان میکند و از میان صدها متغیر گوناگون انتخاب شده است، ارائه میگردد. این متغیرها بهطور متداول مورد استفاده قرار میگیرند و تصوری برای درک معنی متغیر اقتضایی ارائه میکنند.
1. اندازه سازمان: بر تعداد افراد هر سازمان دلالت دارد و تاثیر عمده ای بر نحوه عملکرد مدیران دارد، زیرا هرچه اندازه سازمان افزایش یابد ، مساله ایجاد هماهنگی در آن نیز افزایش مییابد .
2. تکراریبودن فنآوری تولید: هر سازمانی برای دسترسی به اهداف خود از نوعی فنآوری استفاده میکند که بهمنظور تبدیل ورودی به خروجی مورد استفاده قرار میگیرد. اگر فنآوری تکراری باشد، ساختارهای سازمانی، سبکهای رهبری، و سیستمهای کنترلی مورد نیاز سازمان با آنچه که در سازمانهای دارای فنآوریهای غیرتکراری مورد نیاز است، تفاوت دارند.
3. عدم اطمینان محیطی: میزان عدم اطمینان ناشی از تغییرات مستمر در محیطهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، فنآوری، و سیاسی بر فراگرد مدیریت اثر میگذارد. آنچه برای یک محیط پایدار و قابل پیشبینی مناسب عمل میکند، ممکن است برای یک محیط غیرقابل پیشبینی و در حال تحول سریع و مستمر ، کاملاً نامناسب باشد.
4. تفاوتهای فردی: افراد از حیث میزان تمایل به رشد، میزان بلوغ، استقلال، تحمل ابهام و انتظارت و نظایر آن باهم تفاوت دارند. اینگونه تفاوتها بهویژه هنگامی اهمیت مییابند که مدیر بخواهد با توجه به وضعیت نیروی انسانی، از میان روشهای انگیزش، سبکهای رهبری و طراحیهای شغلی، گزینههای مناسبی را بهکار گیرد.
2-4- ساختار زنجیره تامین
در دو دهه 60 و70 میلادی، سازمانها برای افزایش توان رقابتی خود تلاش میکردند تا با استانداردسازی و بهبود فرآیندهای داخلی خود محصولی با کیفیت بهتر و هزینه کمتر تولید کنند. در آنزمان تفکر غالب این بود که مهندسی و طراحی قوی و نیز عملیات تولید منسجم و هماهنگ پیشنیاز دستیابی به خواستههای بازار و در نتیجه کسب سهم بیشتری از بازار است. بههمین دلیل سازمانها تلاش خود را بر افزایش کارایی معطوف میکردند. در دهه 80 میلادی با افزایش تنوع در الگوهای مورد انتظار مشتریان، سازمانها به طور فزایندهای به افزایش انعطافپذیری در خطوط تولید و توسعه محصولات جدید برای ارضای نیازهای مشتریان علاقهمند شدند. در دهه 90 میلادی بههمراه بهبود در فرآیندهای تولید و بهکارگیری الگوهای مهندسی مجدد، مدیران بسیاری از صنایع دریافتند که برای ادامه حضور در بازار تنها بهبود فرآیندهای داخلی و انعطافپذیری در تواناییهای شرکت کافی نیست، بلکه تامینکنندگان قطعات و مواد نیز باید موادی با بهترین کیفیت و کمترین هزینه تولید کنند. توزیعکنندگان محصولات نیز باید با سیاستهای توسعه بازار تولیدکننده، ارتباط نزدیکی داشتهباشند. با چنین نگرشی، رویکردهای زنجیره تامین و مدیریت آن پا به عرصه وجود نهاد. از طرف دیگر با توسعه سریع فنآوری اطلاعات در سالهای اخیر و کاربرد وسیع آن در مدیریت زنجیره تامین، بسیاری از فعالیتهای اساسی مدیریت زنجیره با روشهای جدید در حال انجام است.
مدیریت زنجیره تامین مجموعهای از روشهای مورد استفاده برای یکپارچگی موثر و کارای تامینکنندگان، تولیدکنندگان، انبارها و فروشندگان است، بهگونهای که بهمنظور حداقل کردن هزینههای سیستم و تحقق نیازهای خدمات، کالاها به تعداد صحیح و در مکان و زمان مناسب تولید و توزیع گردند.
مدیریت زنجیره تامین هماهنگی در تولید، موجودی، مکان یابی و حمل و نقل بین شرکت کنندگان در یک زنجیره تامین است برای دستیابی به بهترین ترکیب پاسخ گویی و کارایی برای موفقیت در بازار (تینگ چی، 2006).
تحقیقات بسیاری پیرامون مدیریت زنجیره تامین8 صورت پذیرفتهاست تا مشخص سازد ساختار زنجیره تامین مناسب شرایط مختلف چیست (همانند ارنست و کمراد، 2000؛ فاین، 1998، هیج و دیگران، 2002؛ رندال و دیگران، 2003؛ رندال و اولرچ، 2001). همانطور که منتزر، دویت، کیلبر، مسن، اسمیت و زکریا (2001) بیان نمودند زنجیره تامین چه یک شرکت آنرا مدیریت نماید یا خیر، وجود دارد. تئوریهای طراحی و ساختار سازمانی تعریف و مولفههای ساختار زنجیره تامین را بهبود بخشید. ساختار زنجیره تامین بر ماهیت فعالیتهای زنجیره تامین، کارایی و اثربخشی زنجیره تامین و رابطه با سایر اعضای داخل زنجیره تامین اثرگذار است.
با مروری بر ادبیات موجود، این نتیجه حاصل میشود که مطالعه روی ساختار زنجیره تامین مستقل از مطالعه تئوریهای سازمان میباشد. پیشتر، مطالعه روی ساختار زنجیره تامین به طور عمده روی خود زنجیره تامین متمرکز بود و از جنبههای مدیریت زنجیره تامین قابل استحصال بودهاست، همانند لجستیک و کمینهکردن هزینه انبارداری (همانند استاک و دیگران، 2001). هیچ پژوهش رسمی مشخصی بر مولفههای سازمانی در زنجیره تامین صورت نگرفت، البته پورتر (1985) اهمیت ساختار سازمانی در موفقیت زنجیره ارزش و بنابر این کل جایگاه رقابتی شرکت را بیان نمود.
پژوهش حاضر سه نوع ساختار زنجیره تامین را معرفی و دستهبندی مینماید: ناب، چابک و ترکیبی؛ و اجزای سازمانی مرتبط با هریک از این ساختارها را معرفی میکند. تئوریهای سازمانی بیان میکنند شرکتی که برای مواجهه با محیط کسب و کار پایدار و قابل اطمینان سازماندهی شدهاست، در شرایط پیچیده با سرعت تغییر بالا و غیر قابل پیشبینی کارایی لازم را ندارد (گوردون و نرایان، 1982؛ اسپکمن و استرن، 1979). این طبقهبندی، وضعیت کلی ساختار زنجیره تامین را توصیف میکند و با مطالعات جریان اصلی در مکانشناسی و ویژگیهای زنجیره تامین نیز سازگار است (برای نمونه، نایلور و دیگران، 1999؛ فیشر، 1997؛ هانگ و دیگران، 2002). به رغم مطالعات صورتگرفته اخیر درباره موضوعات ساختار زنجیره تامین، تحقیقات بسیاری با همین موضوع از اواسط 1990 آغاز شد. اکثر تحقیقات تئوری و عملی تاکید داشتند که ساختار زنجیره تامین انتخاب شده توسط شرکتها بایستی متناسب با شرایط محیط کسب و کار باشد و ارتباط نزدیکی با استراتژی شرکت داشته باشد (همانند فیشر، 1997؛ رندال و دیگران، 2003). تحقیقات بهدنبال شناسایی مولفههای موثر بر انتخاب نوع ساختار زنجیره تامین بودند (همانند ارنست و کامرد، 2000؛ فاین، 1998؛ فیشر، 1997؛ رندال و دیگران، 2003 ).
فیشر در مقاله معروف خود در سال ???? رابطه نوع محصول، زنجیره]]>