مقاله رایگان درمورد کسب و کار، عوامل موثر، عملکرد سازمان

در راستای هدف کم کردن هزینه و افزایش سودآوری زنجیره تامین، پژوهشهای بسیاری بر بهبود شبیه سازی ریاضی در کل زنجیره تامین صورت گرفت، همانند مدل کمینه کردن انبار در زنجیره تامین (توماس و گریفین، 1996). تنوع شرایط محیطی کسب و کار و اولویتهای رقابتی، بهویژه در زنجیره تامین بلند و متنوع، بهینهسازی ایدهآل را تقریبا غیرممکن مینماید.
اکثر پژوهشهای اخیر پیرامون مدیریت زنجیره تامین، در جهت داشتن مزیت رقابتی پایدار در بازار امروزی، به این نتیجه رسیدهاند که اکثر شرکتها، بهبود اولویتهای رقابتی و اجرای ساختار زنجیره تامین خود را طبق محیط کسب و کار خود انجام میدهند. به عبارت دیگر، برای اکثر شرکتها ساختار زنجیره تامین مناسب باید ارتباط مستقیمی با مشخصههای محیطی کسب و کار، همانند دانش بنیان بودن محیط، ماهیت محصول، مشتریان و رقبا، مشخصههای جغرافیایی، اقتصادی و سیاسی (دی گروت، 1994؛ فاین، 1998؛ رندال، مورگان و مورتون، 2003)، و اولویتهای رقابتی، همانند هزینه کم، سرعت خدمترسانی، انعطافپذیری و کیفیت (هایس و ویلرایت، 1984) داشته باشد.در بلندمدت، مزیت رقابتی سرمایه زنجیره تامین تنها از طریق سرمایهگذاری در فنآوری حاصل نمیشود، بلکه تنها زمانی که بین ساختار زنجیره تامین، اولویتهای رقابتی و مشخصههای محیطی کسب و کار همسویی وجود داشته باشد بهدست میآید (دی گروت، 1994؛ فیشر، 1997؛ رندال و دیگران، 2003؛ وارد، دورای، لئونگ و سام، 1995). وجود ناهمسویی بین این مؤلفهها باعث آشفتگی بین تواناییها و هدر رفتن منابع میشود. در نتیجه، شرکت بهره کامل از مدیریت زنجیره تامین نخواهد برد.
2-1- مبانی نظری
2-1-1- محیط کسب و کار
سازمانها در اصل بر اساس تصورات و دانستنیهای بنیانگذاران، مسئولان و متخصصان آن شکل میگیرد. برای تاسیس هر سازمان و پیشبرد فعالیتهای آن میتوان از طریق فرآیندهای نظری سازمان به طراحی و تحلیل پرداخت. با توجه به موانع ادراکی انسان، در بعضی مواقع مشکل شناسایی هویت سازمان پیش میآید. در تبیین محیط سازمان نیز چنین مسئلهای یافت میشود. محیط سازمانها را عموما خود سازمانها به وجود میآورند. سازمانها در چارچوب محیط تصمیمگیری مینمایند؛ از هدفها، ماموریتها، استراتژیها و سیاستهای کلان محیط پیروی میکنند و برای کسب موفقیت به سیاستگذاری روی میآورند.
شناخت و طبقهبندی محیط سرآغاز هرگونه بهرهگیری از منابع و منافع محیطی و توانمند شدن برای تامین تقاضاهای محیطی است. مدیران با تحلیلهای برونی و درونی سازمان میتوانند حوزه و قلمرو تصمیمها و برنامهریزیهای سازمان خود را تبیین نمایند. مدیران برای آنکه بتوانند عرضه فرآوردهها و خدمات خود را در راستای نیازهای جامعه و در سطح انتظارات و معیارهای جامعه قرار دهند بایستی درک مناسبی از محیط، ساختار، رفتار متغیرها و طبقهبندی ساز و کارهای محیطی داشتهباشند. به هرحال محیط تنها منبع تامین کننده دادههای سازمان و تنها مصرفکننده ستاده های آن است (حمیدی، 1390). محیط مجموعه ای متشکل از شرایط، نیروها، عوامل و مولفههای خارجی است که بر عملکرد سازمان اثر میگذارند و سازمان کنترل کمی بر آنها دارد. (رضاییان، 1377 و رابینز، 1376)
این عوامل نیروهایی را بر سازمان وارد میکند که چنانچه در جهت حرکت سازمان و در برگیرنده منافع بالقوهای برای آن باشد “فرصت”، و چنانچه به صورت بالقوه بازدارنده حرکت سازمان و در برگیرنده زیانهایی برای آن باشد “تهدید” خوانده میشود. منشاء این نیروها شامل: رقبا، تأمینکنندگان، توزیعکنندگان، مشتریان، کارکنان، اتحادیهها، سهامداران و … هستند .برای تبیین عوامل محیطی الگوهای متعددی ارائه شدهاست. یکی از این الگوها، الگوی PEST میباشد که محیط کسب و کار را با چهار گروه عوامل سیاسی (P)3، اقتصادی (E)4، اجتماعی (S)5 و فنآوری (T)6 تعریف میکند .
الگوی پورتر نیز برای محیط پنج گروه از عوامل را پیشنهاد میکند. این گروهها عبارتند از رقبای اصلی، مشتریان، تأمینکنندگان ، تازهواردان به صنعت و کالاهای جایگزین. آندروگرو گروه ششم را با عنوان کالاهای مکمل به این الگو اضافه میکند .
برای اثربخشی یک استراتژی باید این عوامل و مولفههای آن بهدرستی درک شود، و در مرحله تدوین و پیاده سازی مورد ملاحظه قرار گیرد . اولین شرط برای اثربخشی استراتژی شناخت عوامل محیط است. برای این امر باید به درستی تشخیص داد که:
قواعد موفقیت ساز در کسب و کار چیست؟ ارزش از دیدگاه مشتری شامل چه عواملی است؟ گلوگاههای اصلی صنعت در پاسخگویی به این ارزشها کجاست؟ روندهای مهم سیاسی، اجتماعی و فنآوری چگونه بر این ارزشها و گلوگاههای آن تأثیر میگذارند؟ نقاط قوت و ضعف رقبای اصلی چیست؟ استراتژی آنها چیست؟
بصیرت نسبت به این عوامل مشخص میسازد که فرصتها (و تهدیدات) سازمان به منظور خلق ارزش بیشتر برای مشتری (نسبت به رقبا) کجاست. عملکرد استراتژی به فعالیت رساندن منافع نهفته در فرصت ها (یا کاهش خسارات ناشی از تهدیدات) است و اثربخشی آن در گروی بصیرت نسبت به این عوامل است. پیچیدگی کار از آنجا آغاز میشود که بسیاری از این عوامل پایدار نیستند و با زمان تغییر میکنند. این ناپایداری، عمر اثربخشی استراتژی را محدود میسازد. عمر استراتژی محدود به اعتبار عوامل زیربنایی آن است و با تغییر این عوامل، اثربخشی آن (درخلق ارزش برای مشتری و مزیت رقابتی برای سازمان) به پایان میرسد.
درک محیط، همواره رکن جداناپذیری از استراتژی بودهاست. محیط، بستر شکلگیری و عملکرد استراتژی است و در این امر عوامل زیربنایی مانند: عوامل فرهنگی، حکومتی و اجتماعی و عوامل کنشی مانند: مشتریان، رقبا، سهامداران و تأمینکنندگان، نیروهای مساعد و نامساعد را متوجه سازمان میسازند. استراتژی حاصل تعامل بین سازمان (عوامل داخلی) و محیط (عوامل خارجی) و اثربخشی آن در گروی درک صحیح و پاسخگویی مناسب به محیط کسب و کار است. بدون این امر (شناخت و پاسخگویی به محیط) حرکتهای استراتژیک کم ثمر و پرخطر خواهدبود. اما درک محیط کاری پیچیده است، و این پیچیدگی بهکارگیری ابزار و متدولوژی معمول استراتژی را با مشکلات اساسی مواجه میسازد. این پدیده طی چهار دهه گذشته پیشرانهای برای تکامل رویکردهای استراتژی بودهاست.
محیط کسب و کار کنونی، محیط تغییر و دگرگونیهای سریع است. این تغییرات باعث شده است که صاحبنظران در دهههای اخیر، بحثهای گستردهای را در زمینه ضرورت توجه به عوامل محیطی در مطالعه سازمانها مطرح کنند. منظور از عوامل محیطی مجموعهای از ویژگیهای قابل اندازهگیری محیطی است که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم توسط سازمان ادراک میشوند و بر عملیات آن موثر هستند. صرفنظر از تعاریف مختلف از محیط یا عوامل محیطی، مطالعه تاثیر تغییرات محیطی بر جنبههای مختلف سازمان از جمله ساختار سازمان از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. اریک کلمونز طی مقالهای که در نشریه دانشگاه هاروارد منتشر ساختهاست، محیط کسب و کار قرن بیستویکم را با ویژگیهایی نظیر: تغییرات ویرانساز، فرصتهای زودگذر، عدم قطعیت و بینظمی توصیف میکند. دو عامل در ایجاد این شرایط نقش عمدهای داشتهاند: تحولات فنآوری و روند جهانیسازی. تحولات فنآوری مستمراً ماهیت کسب و کار را درهم میریزد و هر روز قواعد جدیدی را بر این عرصه حاکم میکند. پول الکترونیک، اقتصاد دیجیتال، تجارت الکترونیک و شبکه ارتباط جهانی تنها مثال هایی برای این موضوع است. این فنآوری حیطه تأثیرگذاری و تأثیرپذیری پدیدهها از یکدیگر را توسعه داده و جریان اطلاعاتی را شدت میبخشد. در کنار جریان اطلاعاتی، پدیده جهانیسازی نیز جریان سرمایه و کالا را تشدید و بدون مرز میسازد. نتیجه این روندها افزایش تعداد عوامل موثر بر جریان کسب و کار و آشفتگی محیط سازمان است (تینگ چی و همکاران، 2009).
در شرایط آشفتگی، قواعد بازی دائم در حال تغییر است و برای یک سازمان هیچ مزیت پایداری به جز قابلیت تطابق مستمر با محیط وجود ندارد. تطابق با محیط به مفهوم تغییر مشخصههای سازمان، برای کارکرد بهرهور و مزیتبخش در یک شرایط محیطی بهخصوص است. هرچه خصوصیات محیط متنوعتر و تحولات آن بیشتر باشد این تطابق پیچیدهتر و در عین حال حیاتیتر میشود. این شرایط و الزمات آن، عصر حاضر را به نحو بارزی از دوران گذشته متمایز ساختهاست.
تحولات محیط کسب و کار امروز پیدرپی و بیقاعده است. این تحولات در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، فنآوری و … هر روز دنیای تولید و تجارت را با سردرگمی و چالشهای جدیدی مواجه میسازد. آیا سیستمهای عامل با کدهای باز به زودی سیستمهای عامل بر مبنای ویندوز را از بازار به حاشیه میراند و جایگزین آن می شود؟ آیا فنآوری خودروهای هیدروژنی میتواند از اهمیت استراتژیک سوخت فسیلی و صاحبان آن بکاهد؟ آیا دستآوردهای فنآوری زیستی زیربنای بهداشت جهانی را از درمان به پیشگیری های ژنتیکی تبدیل خواهدساخت؟ آیا روند سیاسی- اقتصادی کشورهای اروپایی و خاور دور، چشم انداز جدیدی برای قطببندی جهانی در بر دارد؟ پاسخ مثبت یا منفی به هریک از این سوالها زیربنای بسیاری از کسب و کارهای امروز را دگرگون خواهدساخت. اینها تنها نمونههایی از روندهای چالشآفرین محیط امروز است، هر چند به روشنی ابعاد موضوع را مشخص میسازد.
افزایش روزمره حیطه و سرعت جابجایی اطلاعات، سرمایه و کالا در ابعاد گوناگونی ماهیت کسب و کار را متحول ساختهاست. یکی از این ابعاد تبدیل رفتارهای خطی و قابل برآورد بازار به رفتارهای غیرخطی و پیچیده است. علت این امر افزایش تعداد عوامل موثر در بازار و رابطه متقابل بین آنهاست. امروزه بهسختی می توان برای بازارهای محلی قواعدی خاص خود وضع کرد و متقابلاً شرایط بازارهای محلی نیز هر روز نقش بیشتری در تعیین روند کلی جهان پیدا میکنند. این فعل و انفعالات گسترده و پویا به چندرگهسازی پیکره و کسب و کار جهانی (با تنوع فوق العاده) میانجامد و پتانسیل جهش غیرقابل تصوری را ایجاد میکند که هر روز بخشی از آن آزاد میگردد. بحران بازارهای سرمایه آسیای شرقی در جولای 1997، جنگ جهانی فولاد در سال 2002، ظهور چین بعنوان یک ابرقدرت اقتصادی در بازارهای جهانی، یکپارچگی پولی، تجاری و سیاسی اتحادیه اروپا (علیرغم تضادها و تفاوتهای درونی) برخی از شواهد این پدیده است. این تغییرات در بسیاری از موارد پیوستگی روند را میگسلد و به تغییرات گسسته و جهشی میانجامد و در برخی از موارد حتی به همراه خود الگوی جدیدی را نیز به ارمغان میآورد. الگویی که قواعد کسب و کار را دگرگون میسازد. ظهور اینترنت و شبکه ارتباط جهانی بسیاری از قوائد را در محیط کسب و کار درهم ریخت. گسترش حیطه سازمان جهانی تجارت نیز اینگونه است. تغییرات پیچیده غیرخطی به سادگی قابل برآورد و تحلیل نیستند، و این امر درک صحیح محیط کسب و کار را با مشکل مواجه می سازد.
در مطالعات تجربی و مفهومی، محیط کسب و کار بهعنوان یکی از مؤلفههای مهم اثرگذار بر مدیریت زنجیره تامین و استراتژیهای رقابتی شناخته شدهاست (بعنوان مثال، فیشر، 1997؛ هانگ و دیگران، 2002؛ اسکینر، 1969؛ رندال و دیگران، 2003).
هماهنگی بین محیط کسب و کار و تواناییهای سازمان و منابع مبحث اصلی بسیاری از تحقیقات مدیریت استراتژیک بودهاست. دونکان (1972) بیان کرده است که منبع اصلی تغییر در بازار کسب و کار بازار، رقبا، فنآوری و آژانسهای نظارتی میباشد. ورنفلت و کارانی (1987) عدم اطمینان محیطی را ناشی از عدم اطمینان در]]>