منبع مقاله درمورد بهداشت و سلامت، توسعه شهر

برای تحقق برابری در سطح شهر به اعمال سیاستهایی با هدف بهبود معیارهای زندگی جمعیت محروم و آسیبپذیر و توجه به کثرت و گوناگونی شهرنشینان بر حسب سن، جنسیت، توانایی جسمانی، ریشه نژادی و شرایط اقتصادی نیاز است. برقراری اصول برابری در مرکز عملیات اجرایی برنامهریزی شهری، عدم تعادل و توازن در بافتهای شهری و مشکلات ناشی از دسترسی به شبکه حمل و نقل، آلودگی هوا و صوتی را کاهش داده و کیفیت فضاهای عمومی، پیوندهای اجتماعی، سبک زندگی سالم و فرصتهای شغلی را افزایش میدهد. ( لى و مک نلى: 2006 ،119)
در اکثر موارد نهادهای برنامهریزی شهری، تنها عناصر و حتی ضرورتاً عناصر اصلی مسئول عوامل مرتبط با اهداف بهداشتی و سلامت در فرآیند برنامهریزی شهری نیستند و بنابراین همکاری بین آن عناصر و برنامهریزی کاملاً ضروری است. سازمانهای دیگر اجتماعی، اقتصادی و محیطی نیز در این عرصه دخالت دارند. در چنین موقعیتی یک رویکرد مشارکتجویانه، یعنی فعالیت مشترک در جهت اهداف مورد توافق، ضروری است. همکاری در برنامهریزی شهری باعث دخالت هر دو رویکرد متفاوت در راستای تصمیمگیری و تلاشهای آگاهانه برای درگیر نمودن افراد اجتماع میشود. بخشی از این فرآیند مستلزم تشخیص گروههای بانفوذ در جامعه است که صاحبان منافع رقیب در تصمیمات هستند.
دال و سانچز نظر کوک درباره این گروهها و ارتباط آنها با برنامهریزان شهری در توسعه شهر سالم را به طور مختصر به قرار زیر بیان میکنند:
برنامهریزی برای شهری سالم، چندگانگی فرهنگی در اجتماع و تنوع فرهنگی را به عنوان مشکلاتی که باید بر آنها فایق آمد، مدنظر قرار نمیدهد بلکه آنها را فرصتهایی طلایی تلقی میکند که باید منتظر به دست آوردنشان بود. برنامهریزی شهری باید از طریق روشهای رهبری و هدایت پویا و استقبال از موقعیتهای متفاوت، تداوم داشته باشد. برای مثال چنین فرآیندی باید از فعالیتهای مشارکتجویانه و از پایین به بالا استقبال نماید. بنابراین برنامهریزی شهری سالم فضای سالم را برای شهروندان با رهبری سازماندهنده برنامهریزان فراهم میکند. در این نوع برنامهریزی، برنامهریزان همان رهبران اجتماعی محسوب میشوند؛ تا جایی که به سازماندهندگانی تبدیل میگردند که به ماورای قلمروهای سنتی دست یافته، و به درون گروههای گستردهتری از صاحبان قدرتهای اجتماعی نفوذ کرده، با آنها به بحث میپردازند و ارتباط برقرار میکنند.
هان کوک و دال اولین تعریف از شهر سالم را به شکل زیر ارائه کردهاند:
در خلال اولین مرحله از طرح شهرهای سالم سازمان بهداشت جهانی (1987-1992)، تعریف اولیه مورد اشاره با مفهوم زیر کامل شده است.
شهر سالم، براساس یک فرآیند، و نه فقط براساس یک نتیجه و محصول، تعریف میشود. شهر سالم شهری نیست که به سطح خاصی از وضعیت سلامت دست پیدا کرده باشد؛ بلکه هدف اصلی آن کسب آگاهی نسبت به سلامتی و تلاش برای بهبود آن در جامعه است. بدین ترتیب، هر شهری میتواند به یک شهر سالم تبدیل شود، بدون توجه به آن که شرایط موجود آن چه باشد. اما آنچه که باید به عنوان یک ضرورت مدنظر قرار گیرد، الزام توجه به سلامتی و ایجاد یک ساختار و فرآیند مناسب برای دستیابی به آن است (نصرالهی و اونق :1390، 17).
برای تأکید بر نبود تضاد بین تعاریف فوق، با سایر تعاریف بخشی، و نیز هم راستایی و هماهنگی آنها با هم، کادر شماره (1) نکاتی را که به تدوین اولین تعریف منجر شدهاند را ارائه مینماید:
شهر سالم چگونه شهری است؟
هر فردی مفهوم شهر سالم را بنا بر منافع، سطح تحصیلات، فرهنگ و ارزشهای مورد قبول خود درک میکند.
از نظر یک اقتصاددان، شهر سالم شهری است که در آن کالای وارد شده در فضایی پرتحرک، خلاق و نوآورانه جابجا میشوند. از نظر یک شهرساز یا برنامهریز شهری، شهر سالم شهری است که دارای ویژگیهای کالبدی خوب در حوزههایی مانند ساخت مسکن، حمل و نقل و فضاهای سبز باشد. از نظر یک جامعهشناس، شهری است که باعث افزایش پیوندهای اجتماعی میشود. یک آموزگار، شهر سالم را شهری میداند که مردم را قادر میکند رشد و توسعه یابند؛ از نظر یک دانشمند علم امراض مسری، شهری است که از نظر سلامتی در شرایط بهینهای قرار دارد. برای یک برنامهریز بهداشت عمومی، شهر سالم دارای خدمات قابل دسترس سطح بالای بهداشتی است و برای عامه مردم، شهری است که آنها را قادر میسازد زندگی خود را به پیش ببرند، سرپناه و تغذیه برای آنها تأمین کند، امکان معاشرت اجتماعی را برای آنان فراهم آورد و اینکه بتوانند با امنیت خاطر در شهر حرکت کنند؛ و به طور کل شهری است که مردم با آزادی و امنیت کامل در آن زندگی میکنند.
مفهوم یک شهر سالم از گستردگی فراوانی برخوردار بوده و تعاملی بین ایدههای برگرفته از جامعهشناسی، جغرافیای و برنامهریزی شهری، زیستشناسی، سیاست، اقتصاد، فلسفه و بسیاری از اصول دیگر سلامت عمومی است. یک شهر سالم به معنای چیزهای متفاوت برای افراد مختلف در فرهنگهای متفاوت از شهرهای گوناگون و حتی از نواحی متفاوت در یک شهر واحد است. از این رو، یک شهر سالم را نمیتوان به تنهایی با جداول دادهها و استفاده از نرمافزارهای رایانهای تشریح کرد. شهر سالم را باید تجربه کرد و ارزیابی سلامتی در یک شهر باید از طریق به کارگیری مجموعه متنوعی از معیارهای کلگرایان
ه و ذاتی و بدیع برای به کارگیری دادههای اولیه صورت پذیرد. در واقع تنها با تغییر صورت دادن به دادهها و تبدیل آنها به داستانهایی که قابل فهم برای عامه باشد، آنها را نمیتوان به شکلی مؤثر در هر فرآیندی از تغییر سیاسی یا مدیریتی به کار گرفت(آریانژاد و زندی : 1382 ،23).
جدول شماره 2-7 : چهار روش برای دستیابی به شهرهای سالم
الف
الزام سیاسی صریح در بالاترین سطح اصول و راهبردهای طرح شهرهای سالم
ب
تأسیس نهادهای سازمانی جدید برای مدیریت تغییرات
پ
الزام در راستای توسعه یک چشمانداز مشترک برای شهر، همراه با برنامه و عملیات اجرایی در جهت سلامتی در زمینههای خاص
ت
سرمایهگذاری در تشکیل شبکه و هماهنگیهای متقابل رسمی و غیررسمی
ماخذ: نصرالهی و اونق :1390، 27
عملیات اجرایی توسعه برنامهریزی شهری سالم میتواند از طریق چهار عامل زیر حمایت شود:
الف : الزام سیاسی
اصلاح جهتگیری فرآیندهای تصمیمگیری در امور شهری به سوی توسعه سالم و پایدار شهری مستلزم ایجاد تغییر در تصمیمگیریها و چگونگی اجرای آنها میباشد. این امر در صورتی قابل دستیابی است که از بالاترین سطح حمایتهای سیاسی در کل شهر برخوردار باشد. در نتیجه این امر فقط با ایجاد تغییرات در یک واحد یا بخشی از فرآیند تصمیمگیری و اجرای آن محقق نخواهد شد. بدین جهت اموری چون اصول و راهبردهای سلامت برای همه در دستور کار 21 و منشور اتاوا، مشمول تأیید و تصویب سطح بالای سیاسی در حوزه طرح شهرهای سالم هستند.
شهرهایی که در سازمان بهداشت جهانی انتخاب شدند از یک الزام رسمی از طرف شهردار و نمایندگان بخشهای مختلف برای تدوین اصول و روشهای تحقق سلامتی برای همه و طرح شهرهای سالم از طرف مجموعه شورای شهر برخوردار بودند. کسب حمایت برای این فرآیند، از طرف تمام جناحهای سیاسی و احزاب، مهم تلقی میشود. ثبات سیاسی حکومت محلی بر موفقیت هر طرح محلی تأثیر میگذارد و موفقترین شهرها آنهایی هستند که به یک وفاق جمعی در اهمیت سلامت و توسعه پایدار دست یافته باشند. سلامت نباید تنها یک موضوع سیاسی تلقی شود بلکه امری است که به تمام جامعه مربوط میشود(بیضایی :1382 ، 45)
ب: ساختارهای سازمانی
اصول همکاری بین بخشی و اهمیت آن در دسترسی به سلامت شهرهای پایدار قبلاً مورد بررسی قرار گرفت. طرح شهرهای سالم سازمان بهداشت جهانی، به شهرها در جهت مدیریت تحول، در قالب روشهای اجرایی همکاری، و توسعه آن همکاریها کمک میکند. شهرهایی که وارد مرحله سوم این طرح میشوند، حتماً باید یک گروه راهبردیِ بین بخشی را، برای هدایت راهبردی و اجرای طرح ایجاد کرده باشند. همچنین نیاز به انتصاب یک نفر نماینده هماهنگکننده نیز میباشد. این ساختارها در بین شهرها متفاوتند و بسیاری از شهرها در حال توسعه گروههای کاری و بین بخشی هستند که هر یک بر تحقق یک موضوع خاص متمرکز میباشند.
ضمن تشکیل این ساختارها، توسعه مشارکت در سطح شهر برای دستیابی به سلامت است. ضرورت همکاری بین بخشی باید فراتر از مرزهای مدیریت شهری توسعه یابد تا شامل نمایندگان محلی، گروههای اجتماعی و سازمانهای دولتی نیز بشود. همچنین این ساختار سازمانی باید در طرح سالمسازی طراحی شود. شکل شماره (2) ساختار سازمانی طرح شهر سالم در شهر بلفاست را به تصویر میکشد. شکل شماره (3) نیز نمونههایی از چگونگی ساختار گروههای راهبردی که در یک طرح شهر سالم باید شکل بگیرند را نشان میدهد.( http://rpc.tehran.ir)
نمودار شماره 2-6 : طرح شهر سالم بلفاست
منبع: تی سروس
شکل شماره 2-1 : اعضای گروه رهبریکننده طرح شهر سالم
ماخذ: گزارش طرح شهر سالم بلفاست
پ: تدوین یک چشمانداز مشترک
چشمانداز مشترک برای سالمسازی محیط شهری در یک برنامه سلامت بیان میشود. این برنامهها از درون طرحهای سالمسازی استخراج و انعکاسی از مشارکت عمومی برای افزایش سطح سلامت شهرها هستند. شهرها خود تهیه و تدوینکننده برنامههای شهر سالم در دومین مرحله از طرح شهرهای سالم سازمان بهداشت جهانی محسوب میگردند. در سومین مرحله، شهرها به تلفیق اهداف مرتبط با سطح سلامتی به طور مؤثرتر در ساختارهای شهری میپردازند تا از این طریق به تدوین برنامه توسعه سلامت شهر همت گمارند.
2-3-33-5 ارائه مدلى براى مدیریت یکپارچه حمل و نقل
در ایران با افزایش تعداد خودروها، ترافیک هر روز سنگین تر مى شود. عمدتاً راه حل هاى ارائه شده از سوى نهادهاى مختلف بر اساس تأمین اهداف سازمان مربوطه انجام شده و نتایج مطلوبى در برنداشته است. هدف از این تحقیق، ارائه مدلى جامع از عوامل تأثیرگذار بر ترافیک است تا با شناسایى آن، برای ایجاد یکنواختی و هم سویى در تصمیم هاى ترافیکى گامى برداشته شود.( آیتى :1381 ،84)
نمودار شماره 2-7 : مدل مفهومى کنترل یکپارچه ترافیک
تسهیلات و امتیازات ویژه به وسایل نقلیه عمومی بیشترین اهمیت را از متغیرهاى مؤلفه مدیریت ناوگانى و شبکه حمل و نقل دارا مى باشد و ایجاد محدودیت براى تردد
خودروهاى شخصى به ویژه خودروهاى تک سرنشین در مقایسه با دیگر متغیرها اهمیت کمترى دارد. از متغیرهاى مدیریت بر سفرهاى شهرى، مدیریت پاسخگویی به تقاضای سفرهای بیشترین اهمیت را دارا مى باشد و از طرف دیگر متغیرِ ایجاد سیستم هاى شهری در مقایسه با دیگر متغیرها اطلاع رسانی برای انتخاب مسیر مس
افران شهری اهمیت کمترى دارد..
از متغیرهاى مؤلفه مدیریت بر پارکینگ ها هزینه استفاده از پارکینگ و نقش آن بر استفاده کاربران بیشترین اهمیت را دارا مى باشدو حذف پارکینگ هاى ترافیک زا در کانون ترافیک در مقایسه با دیگر متغیرها اهمیت کمترى دارد.
از متغیرهاى مدیریت بر فرهنگ سازى نقش رسانه هاى عمومی و آموزش از طریق آنها بیشترین اهمیت را دارا مى باشد و اعمال تنبیه و تشویق متناسب براى نهادینه شدن رفتارهای درست ترافیکی و تعریف قوانین مربوطه در مقایسه با دیگر متغیرها اهمیت کمترى دارد.از متغیرهاى مدیریت بر شهرسازى تغییر کاربرى بعضى مناطق که از لحاظ فنى باعث ایجاد ترافیک مى باشد بیشترین اهمیت را دارا مى باشد و مدیریت بر ساخت مناطق جاذب و تولیدکننده سفر در مقایسه با دیگر متغیرها اهمیت کمترى دارد. از متغیرهاى مدیریت بر اورژانس ها استفاده از سیستم هاى هوشمند برای تسهیل تردد سرویس هاى اورژانس (سبز کردن چراغ ها و…) بیشترین اهمیت و سیستم هاى اطلاع رسانی دقیق و همان زمان از ترافیک شهر برای سرویس هاى کمترین اورژانس کمترین اهمیت را دارد
نتایج آزمون آمارى انجام شده بیانگر وجود رابطه معنادار و مثبت بین مؤلفه مدیریت بر سفرهای شهری و مدیریت یکپارچه ترافیک مى]]>